توو آیینه به خودم میگم؛ پیر شدی چقدر
از زندگی و آدماش سیر شدی چقدر
از دست چشماش بگو دلگیر شدی چقدر
از حالو روز من خدا با خبرتره
این خنده ی مصنوعی از گریه بدتره
این روزا تنهایی از هر چیزی بدتره
بمون پای مردی که به خاطرش از من گذشتی
چقدر منتظر موندم اما بی نتیجه بود و برنگشتی
بمون پای عهدی که باهاش بستی و همونو بام شکستی
اون اومد پاپیچت شد یا تو رفتیو زیر پاش نشستی
از دستم رفتی دستی دستی
آخ، خیلی حالم خرابه آخ
دلخوشی برام سرابه آخ
زندگیم توو رنج و عذابه
آخ سوت و کوره بی تو خونه
آخ دل بعیده که بتونه
آخ بعد تو زنده بمونه
قلب تو خونه ی منه بی خونم نکن
دیوونه ام بیشتر از این دیوونم نکن
به شهر تنهایی و غم مهمونم نکن
عشق جدیدت رو نشون کسی نده
اینکه یهو چشم بخوری بی هوا بده
سخته به سینت ببینی دست رد زده