مشتاق توام شاید زنگی بزنم در دم
سنگی بخورد بر سر چنگی بدمد هر دم چنگی بدمد هر دم
دیگر نبود یکدم بر قبله مسلمانی
دیگر نبود یک دم بر قبله مسلمانی
مسلخ چه مرا خوش شد تا جان ببرد دردم تا جان ببرد دردم
مشتاق توئم شاید زنگی بزنم در دم
سنگی بخورد بر سر چنگی بدمد هر دم چنگی بدمد هر دم
نایس موزیک / Ni3music
چون ذکر جدا گردد از معرفته مردم
۱۰۰ دسته مقلد هم آلوده شود در دم
مستی ست اشارتها بر حاله دگرگونم
با حاله دگرگونم بر دایره میگردم
مشتاقه توام شاید زنگی بزنم در دم
سنگی بخورد بر سر چنگی بدمد هر دم چنگی بدمد هر دم
آتش چو به جان افتد میسوزد و میسوزم
بر دشت بی افشانید بر دشت بی افشانید
تا باد برد گردم تا باد برد گردم
ساقی تو به جان من کی روح بی افشانی
تا شاید از آن ممکن واجب بشود در دم