متن کوتاه در مورد پاییز / 30 جمله ناب و احساسی درباره خزان
پاییز پادشاه فصلهاست. پاییز نقاشی خداوند است. این تعاریف را قطعا درباره پاییز شنیدهاید. این فصل زیبا تاثیر گستردهای در ادبیات داشته و از همین رو مهم است که این متون زیبا را خوانده و حتی در کپشن و استوری استفاده کنیم. ما نیز در این بخش از سایت متنها چندین شعر و متن کوتاه در مورد پاییز و خزان زیبا را قرار دادهایم. با ما باشید.
چندین شعر و متن کوتاه در مورد پاییز
دفتر نقاشی خدا همیشه زیباست
اما پاییز را برای دل خودت
آرام تر برگ بزن
و تمامی رنگ ها را به خاطر بسپار
که عشق و محبت و دوستی،لا به لای همین رنگ هاست..
زندگی زیباتر میشود
به شرطی که به اندازه تمام برگ های پاییز برای یکدیگر آرزوی خوب داشته باشیم
بیخود مته به خشخاش دلگیری اش نگذارید
پاییز را بد نام کرده اید !
فصلی که مهرش را پیشوازمان بفرستد و
یلدایش را بدرقه مان،
کجا میشود بد باشد ؟!
پاییز فصل عاشقان دلداده است،
مگر میشود پاییز باشد، باران بیاید، باد گیسوانت را نوازش کند و تو دلتنگ نشوی؟
مگر میشود عشق را تجربه نکنی؟
چگونه میشود پاییز باشد و به صدای خش خش برگهای زرد و نارنجی که در زیرپایت افتاده دل ندهی؟
شرشر باران پاییزی چتر عاشقی را برای ورود دلهای منتظر باز میکند،
پاییز فصل دانههای سرخ انار و تولد گلهای داوودی است،
فصل پاییز که بر زبانت جاری میشود، دل مخاطبت ضعف میرود برای حال و هوایش
اصلا بدون آنکه حرفی زده باشی او زیر بارانهای پاییزی خیس میشود و حس غریبی بر دلش مینشیند.
چه کردهای که زمستان، بهار و تابستان همیشه بوی تو را میدهد، ای پاییز؟
مطلب مشابه: متن پاییز زیبای عاشقانه [ 80 متن درباره فصل خزان و پاییز زیبا ]
نه بهار با هیچ اردیبهشتی
نه تابستان با هیچ شهریوری
و نه زمستان با هیچ اسفندی
به اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نمیآید،
پاییز مهری دارد که قلب هر پیر و جوانی را به تپش وامیدارد.
لابلای هجوم سرد پاییز
اشکهای زرد درختان را
که آغشته به نور مهتاب بود
یکی یکی میشمردم.
باشد …
این نیز بهانهای باشد
برای سکوت عقربههای ساعت
مثل همیشه مرا کاشت و رفت
این بار آمدنش یک سال طول کشید
پاییز آمد، حسابى میوه داده بودم
حالا هر سال پاییز مىآید، دلتنگىهایم را مىچیند و مىرود …
عکس نوشته پاییزی
چکه چکه ابری از برگ میبارد تا که درخت دل سبک کند و به خواب رود
در امتدادی از زمستان …
همه از رفتن پاییز میگویند
کسی آمدن زمستان یادش نیست
همه از باران پاییزی خاطره دارند
کسی زیبایی برف زمستان را نمیداند
حق هم دارند
آنها رفتن تو را در برف ندیدند
کسی رد پای تو را قاب نگرفته
دسته دسته گل برای تو
یک برگش برای من
بغل بغل شعر برای تو
یک بندش برای من
همه دل عاشقم برای تو
یک دردش برای من
گلواژههای خنده برای تو
یک لبخندت برای من
همه روزهای سبز برای تو
یک برگ زردش برای من
شادی آمدن بهار برای تو
غم رفتن پاییز برای من …
صدای پاهایش در گوش هایم طنین انداز می شود…
خودم در تابستان و دلم در پاییز جا مانده است…
پاییزت پر از رگبار آرزوهای قشنگ
اولین لحظههای پاییزت از نم نم باران، خوشرنگ و من آرزومند آرزوهایت …
چشم به راه توام پاییز
از بهار و تابستان گرم نشد آبی …
بیا پاییز جادوگر!
طلایی کن سبزینه برگهای درخت آرزوها را …
بگذر تابستان،
بگذر …
حال من با تو خوب نمیشود
پاییز حال مرا خوب میشناسد … !
من زاده پاییزم
پاییز برگشته،
حتما برگی افتادنش را فراموش کرده بود،
آن قدر مهربان هست که به خاطر یکی هم از سفر بازگردد.
اشعار زیبا درباره پاییز
فصل باد و برگ
فصل رنگ و رنگ و رنگارنگ
فصل مشق و مشق عشق و عشق انار
فصل باز باران با ترانه
فصل شیدایی و مهر و مهرگان
فصل یلدا و چله پاییز
پادشاه فصول بر همه مبارک باد …
دارد پاییز میرسد …
باز هم پاییز رسید و بازار شعرهای عاشقانه گرم شد
فصل دلدادگیها
فصل برگریز هزار رنگ
فصل نیمکتهای چوبی نم گرفته
این مهر که از راه رسد دیگر تو را دست باد نمیسپارم،
به قاصدکها اعتباری نیست!
این مهر که بیاید دیگر حتی تو را با روزهای اول مدرسه هم معاوضه نخواهم کرد،
نه برگها و نه باران!
این مهر که بیاید تو را در دلم، جانم و همه شعرهایم جا میدهم …
“پاییز با چمدانی از خاطره نزدیک است”
من و پاییز سالهاست پیچیدهایم به هم …
پاییز…
شعری ست که
دستهای من و ” تو “
قافیه ی
آخر آن میشود
سخت و محکم و گرم عاشقانه…
تابستان رخت سفر بر تن کرده و پاییز با تمام عاشقانههایش در راه آمدن …
اما کسی هنوز اینجا درگیر کشف فصل آمدن توست!
متن کوتاه پاییزی برای استوری
پاییز شکوفه ندارد، جوانه نمیزند،
اما عاشقانههایی را رقم میزند
که هزاران بهار هم نمیتواند شکوفایش کند.
پاییز را دوست دارم
به خاطر بغضهای سنگینی که
انتظارات آمدنت را میکشند …
من و یک پاییز و یک مهر در جادهای پر پیچ و خم از برگهای نم پاییزی، کمی مه و کمی بوی آتش
چه لذتی داشت اگر تو هم کنارم بودی …
من دوست دارم
تو را
پاییز را
قهوه را
سیگار را
اکنون کنارم هست پاییز، قهوه، سیگار
اما تو …
پاییز فصل آمدن شکوفهها نیست
پاییز فصل سبز شدن درختان نیست
پاییز فصل جیک جیک گنجشکان نیست
کاش میشد به جای ساعت فصلها را عقب کشید؛
آنوقت دوباره تابستان میشد و من برای تو گوشوارههای گیلاس میچیدم …
کسی چه میداند شاید پاییز از نگاه من به کوچه سرایت کرد
وقتی برای آخرین بار کنار پنجره، رفتنت را به تماشا نشستم …
غم انگیز است پاییز
و غم انگیزتر وقتی تو باشی وُ من برگها را با خیالَت تنها قدم بزنم …
… متن کوتاه پاییزی برای استوری …
پاییز …
یک نوار کاست قدیمی است که یک طرفش
با صدای باران پر شده
و یک طرفش با صدای تو …
فراموشی میآید مانند همین پاییز با ابرهای سهمگیناش …
دیروز برگ خشکی دیدم که نمیدانست از کدام شاخه جدا شده!
مطلب مشابه: متن درباره تابستان و زیبایی هایش (شعر و 35 متن قشنگ در وصف تابستان)
متن های پاییزی
تو آن فرشتهای که وقتی در فصل پاییز راه میروی
برگ درختان انتظار میکشند زودتر از دیگری پاهایت را بوسه بزنند …
به یاد رسم دلتنگی به یاد لحظههایم باش
در این پاییز تنهایی تو تنها آشنایم باش
روایت پاییز
روایت پنهان زندگی
در دست باد است،
زرد شدن ها
افتادن ها
زیر پا له شدن ها…
و از پسِ آن
بهار
سبز
سبز
پاییز فصل با تو بودن است
در هوای بارانیاش تو را در آاغوش میگیرم
تا بهترین خاطره من از یک روز بارانی شود
پاییز پنجرهایست که از اتاق من به هوای تو باز میشود …
زمانی که خاطرات شیرین گذشته خودم را با تو به یاد میآورم
پاییز همچون بهار دلانگیز میشود،
بیا و اینک مرا با خود به آن سوی دریاها ببر
شاید دگر برای پیوستن فرصتی نباشد …
حضورت …
ثانیه به ثانیهاش ضیافت است
دیگر نه تفاوتی در آذر است و نه در دی
یلدا فقط در آن لحظهها مبارک است …