ای دلبرِ جانانه، ای ماه شبِ خانه
نزدیک دلم باش؛ که دیوانه بمانم
مجنون توام ای یار، بیخود زِ خودم انگار
این آتش عشق است؛ که افتاده به جانم
جان میدهمت ای عشق، شادم زِ غَمَت ای عشق
عطر تو همه جان مرا زیر و زِبَر کرده
ممنونم ازین احساس، این لحظه ی خیلی خاص
این بار نخست است دلم با تو خطر کرد
شیدا شده ام با تو، پیدا شده ام با تو
پیش از تو گم و گیج و گرفتار که بودم
پیش از تو چه رویایی، غم بوده و تنهایی
مشتاقِ که و عاشق رفتار که بودم
وتقی که تو می آیی با این همه زیبایی
جز غرق تماشای تو بدن چه توان کرد
خوش قلبی و پُر مهری هر خنده ی تو شعری
میخندی و جز از تو سرودن چه توان کرد