مجله خبری و سرگرمی نایس موزیک‌

جلد در جدول کلمات + پاسخ دقیق

در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق جلد در جدول کلمات را پیدا خواهید کرد.

جواب صحیح این سوال در این قسمت است:

جلد. [ ج َ ] ( ع ص ) چابک از هر چیزی. ج ، اَجلاد، جِلاد، جُلُد. ( منتهی الارب ). تیز و شتاب. کذا فی الرشیدی. ( آنندراج ). شتاب و زود و تیز و چست و چالاک و چابک. ( ناظم الاطباء ). جَلید. بشکول. ( مهذب الاسماء ). || ( مص ) زدن. ضرب. هرو. عصو. || گزیدن ( مار ). || پوست کندن. ( از یادداشت های دهخدا ). || زدن بر پوست کسی. بر پوست زدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || به تازیانه زدن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 39 ). تازیانه زدن. ( غیاث اللغات ). تازیانه زدن است و آن حکمی است مختص به کسی که محصن نباشد، چه در شرع معلوم شده است که حد محصن رجم است که سنگسار کردن بود. هو ضرب الجلد و هو حکم یختص بمن لیس بمحصن لادل علی ان حد المحصن هو الرجم. ( تعریفات جرجانی ). تازیانه زدن. تازیانه زدن کسی را. ( از یادداشت های دهخدا ). تازیانه زدن چنانکه بر پوست خورد. || سخت شدن. ( از آنندراج ). || پشک زده گردیدن. || افتادن. || جماع کردن با جاریه خود. جماع کردن بازنی. || به روی زمین افکندن. || به ناخواست و ستم داشتن کسی را بر کار. اکراه کردن بر کاری. ( از یادداشت های دهخدا ). || جَلق.
– جَلدُالعُمَیره ؛ کنایه از استمناء است.
|| ( اِ ) خرمابن که از صبر تواند کرد از آب. ج ، جِلاد.


جلد. [ ج َ ] ( ص ) تیز و شتاب. بدین معنی مشترک است در عربی و فارسی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). زبر و زرنگ. چُست. چابک. چالاک. فرز. تند. قچاق. قپچاق. سبک. سریع. آبدست. جلددست. ( از یادداشت های دهخدا ). بشکول. ( مهذب الاسماء ) :
به دل ربودن جلدی و شاطری ای مه
به بوسه دادن جان پدر بس اژکهنی.

شاکر بخاری.

به آموختن جلد و فرزانه شو
به هر دانشی سوی پیمانه شو.

ابوشکور بلخی ( از شعوری ج 1 ص 314 ).

بدو گفت بندوی کای کاردان
مرازیرک و جلد و هشیار دان.

فردوسی.

هیچ مبین سوی او به چشم حقارت
زانک یکی جلد گربز است و نونده.

یوسف عروضی.

و معتمدی را از درگاه عالی فرستاده آید، مردی سدید جلد سخندان و سخنگو… ( تاریخ بیهقی ). بنده نیز بنویسد و معتمدی را از درگاه عالی فرستاده آید مردی سدید جلد. ( تاریخ بیهقی ). رسول نامزد کرد تا نزدیک علی تکین رود مردی سخت جلد. ( تاریخ بیهقی ). او را بازگردانید با معتمدی ازآن ِ خویش مردی جلد و سخن گوی. ( تاریخ بیهقی ص 129 ). و مردی جلد سخن گوی از معتمدان خویش بدو فرستاد. ( تاریخ بیهقی ص 356 ). این ملک مردی جلد آمد. ( تاریخ بیهقی ص 415 ). و اومردی جلد و سخنگوی بود… ( تاریخ بیهقی ص 596 ). اینجا آشنائی را دیدم سکزی ، مردی جلد، هر خبری پرسیدم. ( تاریخ بیهقی ص 641 ). بیشتر بخوانید …

نوشته جلد در جدول کلمات + پاسخ دقیق اولین بار در انتخاب روز. پدیدار شد.

مطالب مشابه را ببینید!