مجله خبری و سرگرمی نایس موزیک‌

جدل در جدول کلمات + پاسخ دقیق

در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق جدل در جدول کلمات را پیدا خواهید کرد.

جواب صحیح این سوال در این قسمت است:

جدل. [ ج َ ] ( ع مص ) محکم تافتن رسن را. ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). محکم تافتن. ( تاج المصادر بیهقی ). استوار کردن تابیدن چیزی را. ( شرح قاموس ). || قوی و پس رو مادر گردیدن بچه آهو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). قوی و سخت استخوان شدن. ( از المنجد ). توانا شدن بچه آهو و پی رو مادر گردیدن او. ( از شرح قاموس ). || بسته شدن و قوی گردیدن حب در سنبل. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). افتادن دانه در خوشه. ( از شرح قاموس ). || بر زمین افکندن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ). وقال الازهری : الکلام المعتمد طعنه فجد له و ثقل الدال. ( لسان ، از ذیل اقرب الموارد ). || سخت شدن پیکار. ( از شرح قاموس ). || بهانه کردن. || ( اِ ) ذکر مرد. ( ذیل اقرب الموارد ). ذکرسخت. ( شرح قاموس ). نره سخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || استخوان میان کاواک دست و پا [ قلم ]. ( منتهی الارب ). || استخوان مغزدار دستها و پاها. ( شرح قاموس ). || اندام. ( منتهی الارب ). || استخوان گنده محکم. ج ، اجدال و جُدول. ( منتهی الارب ). کل عَظم موفّر کما هو لایکسر و لایخلط به غیره. ( لسان العرب ). هر عضو و هر استخوانی است که تمام کرده شده است که شکسته نمیشود و آمیخته نمیشود به او غیر او. ( شرح قاموس ). || قبر. ( منتهی الارب ). گور. قبر. ( ناظم الاطباء ). || عضو. ج ، جُدول. || صلب. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). یقال : شی جَدل ؛ ای صلب. ( اقرب الموارد ). و رجوع به جِدل شود. || لغت است از جدول به معنی سخت و درشت گردیدن. ( از منتهی الارب ).


جدل. [ج ِ ] ( ع اِ ) نره سخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).ذکر سخت. ( شرح قاموس ). || استخوان میان کاواک دست و پا. [ قلم ]. ( منتهی الارب ). استخوان مغزدار دستها و پاها. ( شرح قاموس ). || اندام.( منتهی الارب ). هر استخوانی است که تمام کرده شده است و شکسته و آمیخته نمیشود به او غیر او. ( از شرح قاموس ). ج ، اجدال و جُدول. ( منتهی الارب ). قوی. درشت.


جدل. [ ج َ دِ ] ( ع ص ) سخت خصومت. ( منتهی الارب ). شدیدالخصومه و النزاع. ( قطر المحیط ). شدیدالجدال. ( لسان ، از ذیل اقرب الموارد ) ( المنجد ). جَدّال. مِجدال. ( المنجد ). بسیارجدال. ( یادداشت مؤلف ). || سخت و درشت گردیده. ( ناظم الاطباء ). || لغت است از جدول به معنی سخت و درشت گردیدن. صلب. ( قطر المحیط ) ( از منتهی الارب ). قوی. درشت.بیشتر بخوانید …

نوشته جدل در جدول کلمات + پاسخ دقیق اولین بار در انتخاب روز. پدیدار شد.

مطالب مشابه را ببینید!