تک بیتی های پرمعنا (70 تک بیتی شاهکار از شاعران بزرگ ایرانی)
در این بخش از سایت ادبی و هنری متنها تک بیتی های پرمعنا را برای شما دوستان و عزیزان قرار خواهیم داد. این تک بیتی های زیبا از شاعران بزرگ ایرانی هستند که هرکدام در سهم خود بسیار پر مفهوم و عمیق هستند. در ادامه با ما باشید.
تک بیتی ها با معنی
تو آمدی به جهانم که مطمئن بشوم
رسیدهام به تمامی آرزوهایم
#امیر_اکبرزاده
در بزَن سینهی من را و کمی شادم کن
فکر کُن مَسجدم و آخرِ ماهِ صفر است…
#سیدسعیدصاحبعلم
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
در کار خود، من و تو ز او بی وفاتریم
با من ز بی وفایی دنیا، سخن مگو
در چشم دیگران منشین در کنار من
ما را در این مقایسه بی آبرو مکن
تاری بزن با ساز دل، آتش بزن بر راز دل
وانگه همین پیمانه را، لبریز کن با ناز دل
آخر همه کدورت گلچین و باغبان
گردد بدل به صلح، چو فصل خزان رسد
نیارزد آینه بودن به آن همه تشویش
که هر که جلوه فروشد، تو رنگ گردانی
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم
بیتی که یاد و نام تو در آن نوشته شد
یک بیت ساده نیست، که بیتالمقدس است
مطلب مشابه: اشعار عاشقانه هوشنگ ابتهاج شامل مجموعه شعر کوتاه و احساسی او
تک بیتی با معناهای خاص
گویی از تقدیر تلخم باخبر بودم ز پیش
مادرم میگفت من مشکل به دنیا آمدم
دل را قرار بخشد تکرار خاطر دوست
ورنه عبث مروری است تکرار زندگانی
رشته گر باریک باشد در محبت، باک نیست
جهد کن تا از کشاکش، نگسلانی رشته را
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
دردِ بی درمانشان را درد درمان میکند
جان و جهان ز عشق تو رفت ز دست کار من
من به جهان چه میکنم چونک از این جهان شدم
چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم
که دل بدست کمان ابرویست کافر کیش
از سوز محبت چه خبر اهل هوس را
این آتش عشق است نسوزد همه کس را
نمیگویم به وصل خویش شادم گاه گاهی کن
بلاگردان چشمت کن مرا گاهی نگاهی کن
(امیر خسرو دهلوی)
آن یار نکوی من، بگرفت گلوی من
گفتا که چه میخواهی، گفتم که همین خواهم
(مولانا)
نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل
هرکجا نامه عشق است، نشان من و توست
(هوشنگ ابتهاج)
مرا مادر دعا کرده است گویی
که از تو دور بادا آنچه جوئی
(نظامی)
هر دو عالم قیمت خود گفتهای
نرخ بالا کن، که ارزانی هنوز
(امیر خسرو دهلوی)
عبادت میکنی بگذر زعادت
نگردد جمع عادت با عبادت
گر خدا داری ز غم آزاد شو
از خیال بیش و کم آزاد شو
(اقبال لاهوری)
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
گردبادی را که میبینی در این دامان دشت
روح مجنون است میآید به استقبال ما
(صائب تبریزی)
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
(حافظ)
طعنه بر ما مزن ای دوست که خود معترفیم
دف زنان بر سر بازار به رسوایی خویش …
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
(سعدی)
عاقبت ما در قمار زندگانی باختیم
گرچه تکخال جوانی در بساط انداختیم
شعرهای کوتاه پارسی
دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عیش درآ و به ره عیب مپوی
نقش شیرین رود از سنگ، ولی ممکن نیست
که خیال رخش از خاطر فرهاد رود
(جامی)
آنچنان زی که بمیری، برهی
نه چنان زی که بمیری، برهند…
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
پروانه صفت دور جهان گردیدم
نا مردم اگر مرد در عالم دیدم
اگر پند خردمندان به شیرینی نیاموزی
فلک آن پند را روزی، به تلخی ات بیاموزد
رسم و ره آزادی یا پیشه نباید کرد
یا آنکه زِ جانبازی اندیشه نباید کرد
پیش صاحبنظران، ملک سلیمان بادست
بلکه آنست سلیمان، که ز ملک آزادست
مطلب مشابه: اشعار سیمین بهبهانی (مجموعه اشعار عاشقانه، غزل، کوتاه، بلند و…)
نگاه به کار مفیدم، کَس نمی کند
هزار دیده منتظر یک اشتباه من است
بی مروّت، اینقدر با موی خود بازی نکن
دکترم گفته برایم بی قراری خوب نیست
فروغ مشعل دولت، چو برق در گذر است
چراغ گوشه نشینان مدام می سوزد
دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام
نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام
صبور باش که اعجاز صبر، هم یعقوب
به وصل یار رسانید هم زلیخا را…
خواهی که شوی خازن اسرار امانت
جبریل صفت در همه احوال، امین باش
دو بیتی خاص با معنا
تــو کــه یـک روز پـراکـنـده نـبـوده سـت دلـت
صورت حال پراکنده دلان، کـی دانـی
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی
(قیصر امین پور)
هر زمان یک جور باید عشق را ابراز کرد
چون تو که هر بار دل میدادی و این بار سر
خفتگان را خبر از محنت بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید، غم مردم نخوری
خنده رسوا مینماید پسته بیمغز را
چون نداری مایه از لاف سخن خاموش باش
(صائب)
وفا داری مدار از بلبلان چشم
که هر دم بر گل دیگر سرایند
(سعدی)
خوش است عمر، دریغا که جاودانی نیست
پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست
توبه کردم که دگر شعر نگویم ز فراق
این دل توبه شکن با غم عشقت چه کند؟
(پروانه حسینی)
چون عاقبت کار جهان نیستی است
انگار که نیستی چو هستی خوش باش
(خیام)
نیارزد آینه بودن به آن همه تشویش
که هر که جلوه فروشد، تو رنگ گردانی
از دشمنان برند شکایت به پیش دوست
چون دوست دشمن است، شکایت کجا بریم
(سعدی)
تیغ تیزی گر به دستت داد چرخ روزگار
هرچه میخواهی ببر، اما مبر نان کسی
من از دلبستگیهای تو با آیینه دانستم
که بر دیدار طاقتسوز خود عاشقتر از مایی
(رهی معیری)
گفتی مرا به خنده خوش باد روزگارت
کس بی تو خوش نباشد رو قصه دگر کن
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
اشعار زیبای کوتاه ایرانی
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست
شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگم
که من چون غنچه های صبحدم بسیار دلتنگم
دور شو از برم ای زاهد و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تـزویر کنم
مطلب مشابه: اشعار مهدی اخوان ثالث با مجموعه 25 شعر عاشقانه و احساسی
ای کاروانِ عمر که بیهوده می روی
بس کن که خاطرم ز صدای جرس گرفت