تفال به حافظ سه شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳؛ دارم امید عاطفتی از جناب دوست…
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
دانم که بگذرد ز سر جرم من که او
گر چه پریوش است ولیکن فرشته خوست
چندان گریستیم که هر کس که برگذشت
در اشک ما چو دید روان گفت کاین چه جوست
هیچ است آن دهان و نبینم از او نشان
موی است آن میان و ندانم که آن چه موست
دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت
از دیدهام که دم به دمش کار شست و شوست
بی گفت و گوی زلف تو دل را همیکشد
با زلف دلکش تو که را روی گفت و گوست
عمریست تا ز زلف تو بویی شنیدهام
زان بوی در مشام دل من هنوز بوست
حافظ بد است حال پریشان تو ولی
بر بوی زلف یار پریشانیت نکوست
شرح لغت: عاطفه: مهربانی/ جنایت: گناه
تفسیر عرفانی:
۱- حضرت حافظ در بیت اول روشن و واضح پاسخ نیت شما را داده است و میفرماید:
* گناهی کرده ام، اما از حضور دوست امید مرحمت دارم و امید مهر و محبت را از محبوب قطع نمیکنم، زیرا محبوب من کریم الشان و عالی جناب است.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
تعبیر غزل:
مرتکب عمل خطایی شدهای که خود نیز به زشتی آن عمل واقفی و از انجام آن بسیار نادم و ناراحت هستی. با توجه به شناختی که از او داری میدانی او با خلق خوشش تو را خواهد بخشید، پس بیش از این سکوت جایز نیست. برای عذرخواهی قدم پیش بگذار و حرف دل را بر زبان بیاور که صلاح و خوشبختی تو در این است.