مجله خبری و سرگرمی نایس موزیک‌

از اکران «ضد قهرمان» به عنوان مصداقی از بدعت‌گذاری و ایجاد انحراف در مسیر تولیدات هنری و رسانه‌ی «انقلاب اسلامی» تا رفت و آمدهای ویژه در «پردیس چارسو» – اخبار سینمای ایران و جهان

سینماپرس: سومین روز از برگزاری هجدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» با رفت و آمدهای ویژه‌ای در «پردیس سینمایی چارسو» همراه گردید.

محمدرضا مهدوی‌پور/ سومین روز از برگزاری هجدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» با رفت و آمدهای ویژه‌ای در «پردیس سینمایی چارسو» همراه گردید و روز نسبتا شلوغی را برای اهالی رسانه رقم زد. البته در این میان حضور «محمد جواد ظریف» معاون بحث برانگیز رئیس جمهور دولت چهاردهم برای تماشای مستند «من هامون ام» و پس از آن حضور «رائد فریدزاده» رییس سازمان سینمایی برای بازدید از فرایند برگزاری جشنواره و انجام نخستین گفتگوی خود با خبرنگاران و پس از آن تماشای مستند «ضدقهرمان» در کنار جمعی از مسئولان و بالاخص مدیر تازه منصوب شده و مدیر مستعفی «سازمان هنری و رسانه‌ای اوج» از خبرسازترین رفت و آمدهای صورت گرفته در این روز محسوب می‌شود.



اما سوای نظر از گپ و گفت‌های معمول رسانه‌ای صورت گرفته با مدیران و بازیدکنندگان در روز سوم؛ گفتگوی با خبرنگاران از یک حاشیه ویژه نیز برخوردار بود. حاشیه‌ای که در پیرامون نخستین گفتگوی عمومی «رائد فریدزاده» در جایگاه «ریاست سازمان سینمایی» با خبرنگاران و بیان این مطلب که «با کمک آقای حمیدی‌مقدم و فعالان حوزه مستند باید بررسی کنیم که ظرفیت‌های بالقوه این حوزه را به بالفعل تبدیل کنیم» رقم خورد. سخنی که اگر چه می‌توان آن را تلویحا به معنی ابقا و ادامه حضور ادامه‌دار «محمد حمیدی‌مقدم» در جایگاه «ریاست مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» تلقی نمود؛ اما همچنان باید منتظر اعلام نظر و ابلاغ تصمیم‌گیری سایه‌نشینان ماند. افرادی که عملا فرمان انتصابات را در «دولت چهاردهم» دیکته می‌نمایند.



برگزاری مراسم بزرگداشت «ابراهیم سعیدی» مستندساز مهابادی و در کنار آن اکران ۳۴ مستند در بخش‌های مختلف از دیگر رویدادهای سومین روز از برگزاری هجدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» بود. مستندهایی در سه گروه بلند و نیمه بلند و کوتاه که به عنوان آثار راه‌یافته به بخش‌های اصلی و فرعی این دوره از جشنواره در شش سالن سینمایی «پردیس چارسو» به نمایش گذاشته شد.



«آن روز که سنگ بارید» عنوان مستندی بلند به کارگردانی «سعید صادقی سرارودی» بود که در نخستین سئانس «سالن ۱ پردیس چارسو» و از ساعت ۱۳ تا ۱۵ در بخش «مسابقه شهید آوینی» به نمایش درآمد. اثری که سوای نظر از فُرم نچسب و صورت تصنعی و تا حدی غیرمستند و سینمایی شده خود؛ اثری است که اساسا ارتباط منطقی تولید آن با حامی و سرمایه‌گذارش مخدوش و مشخص نبوده و معلوم نیست که خانه مستند «سازمان هنری و رسانه‌ای اوج» به عنوان نهادی موظف به «پاسداری فرهنگی از انقلاب اسلامی» و با وجود این همه کار بروروی زمین مانده، با چه انگیزه و هدفی خود را ملزم در حمایت مادی و معنی از «آن روز که سنگ بارید» ساخته است!



«کوهستان بی‌دفاع» عنوان مستندی بلند به کارگردانی «مصطفی گندمکار» بود که در بخش «مسابقه ملی» از ساعت ۱۵ تا ۱۷ در «سالن ۱ پردیس چارسو» به نمایش درآمد. اثری نچرال و در گونه محیط زیستی که به روایت داستان پیرمردی از اهالی روستایی می‌پردازد که می‌داند در روستا و اطراف آن، خرسی زندگی می‌کند. پیرمردی که در تلاش است تا «سازمان محیط زیست» تابلویی در آن ناحیه قرار دهد و روستا و ناحیه اطراف آن را تحت حفاظت بگیرد و به این ترتیب حیوانات به دست شکارچی‌های غیر مجاز نیافتند. اثری که در نهایت حضور خرس در آن منطقه را اثبات و پیرمرد را همیار محیط‌بانان می‌سازد و به این ترتیب از کم و کیف لازم برای حضور در جشنواره‌های خارجی و متمرکز بر موضوع محیط زیست برخوردار می‌گردد.



«بوم ایرانی» عنوان مستند بلند دیگری بود که به کارگردانی «مصطفی گندمکار» در بخش «مسابقه ملی» و از ساعت ۱۷:۳۰ تا ۱۹:۳۰ در «سالن ۱ پردیس چارسو» به نمایش درآمد. اثری که به تعریف داستان علاقه چند جوان تهرانی به نوع خاصی لنج بادبانی با نام «بوم» می‌پرداخت و تلاش ایشان برای احیای این گونه از لنج‌های فراموش‌ شده مختص به دریانوردان ایرانی و سنت‌های مرتبط به ساخت و آب اندازی آن در جنوب را روایت می‌نمود. «بوم ایرانی» سوای نظر از ابعاد رپرتاژگونه خود برای فردی به نام «سعید انوری نژاد» در مقام مدیر اجرایی این پروژه که راوی مستند نیز می‌باشد؛ اثری بسیار زیبا و با قاب‌های سرزنده است که در جای جای خود نه تنها موجب ایجاد «غرور تمدنی» و تجلی «هویت ایران و ایرانی» می‌شود؛ بلکه «امید» را در دل مخاطبان خود زنده کرده و از این جهت است که می‌توان ادعا نمود که «بوم ایرانی» به خوبی توانسته در جایگاه مستندی ظاهر شود که هم از پتانسیل‌های لازم برای جشنواره‌گردی برخوردار است و هم سعی نکرده سیاه و چرک باشد و با شیوه خود تحقیری به جلب توجه مخاطب خارجی بپردازد!



«ضد قهرمان» عنوان مستندی بلند به کارگردانی «عارف افشار» بود که در دو بخش «مسابقه ملی» و همچنین «جایزه شهید آوینی» و از ساعت ۱۹:۳۰ تا ۲۱:۳۰ در «سالن ۱ پردیس چارسو» به نمایش درآمد. اثری کاملا چرک که شاید اگر با نام و لگوی «سازمان هنری و رسانه‌ای اوج» در ابتدا آغاز نمی‌شد، به خوبی می‌توانست در زمره تولیدات رسانه‌ای و آثار فرهنگی «گروهک‌های ضد انقلاب» مورد دسته‌بندی و جایابی واقع شود. اثری که در جای جای خود «پشیمانی از انقلاب اسلامی» را فریاد می‌زند و دانسته و یا نادانسته اقدام به ترسیم مظلومیت «سلطنت‌طلبان» و «ساواکی‌ها» و «قاچاقچیان مواد مخدر» و … آن هم به بهانه نقد درون گفتمانی از عملکرد فردی به نام «صادق خلخالی» در ذهن مخاطبان خود می‌نماید!



البته این همه ماجرا نیست و «ضد قهرمان» را می‌توان به عنوان یک اثر کلاهبردار معرفی نمود. اثری که نه تنها با استفاده از شگردهای «شارلاتانیزم بصری» سعی در حقنه باورهای از پیش نوشته خود دارد؛ بلکه سعی می‌کند تا با ترسیم دوقطبی «افراط گرایی» و «اعتدال طلبی» و تصویرسازی الکن از این دوقطبی در قامت «شهید بهشتی» و «شهید قدوسی» و به نوعی قرار دادن ایشان در برابر «خلخالی» ، مسئولان و متولیان سوپرانقلابی خود را گول زده و حامی این اثر سازد و این همه در حالی است که در لایه اصلی و در منظر مخاطب عام، «ضد قهرمان» در جای جای خود در حال تاختن به اصل و اساس تشکیل و تاسیس «حکومت مذهبی» و نظام و ساختار حاکمیتی برآمده از دین و شریعت اسلام است!



سوای نظر از اینکه «صادق خلخالی» به عنوان یکی از چهره‌های شاخص «جریان چپ» که در دهه دوم انقلاب واقعا چپ کردند و به عنوان عناصر افراطی جناح موسوم به «روحانیون مبارز» در دهه نخست انقلاب اسلامی که بعدا با پیروزی در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۴ موفق به تشکیل دولت موسوم به «اصلاحات» شدند و …، چه مقدار بر مدار «حق و عدالت» عمل کرده و چه مقدار از این مدار عبور و اشتباه نموده؛ اما واقعیت آن است که «ضد قهرمان» می‌توانست به شیوه متداول در عموم «مستندهای پرتره» به سراغ تاریخ برود و ضمن مرور «اسناد تاریخی» و در کنار آن استفاده یکسان از گفتار شفاهی و مصاحبه با مخالف و موافق سوژه خود، اقدام به ترسیم چهره‌ای واقعی از شخصیت مدنظر نموده و در این فرایند یا مخاطب را به فهم مطلوب خود از آن شخصیت برساند و یا در انتها قرائت خود را به عنوان جمع‌بندی در اختیار مخاطبان قرار دهد و …؛ اما متاسفانه «ضد قهرمان» تنها به سراغ طیفی خاص از مخالفان و معارضان رسمی با سوژه می‌رود و در این میان با استفاده از شیوه‌های تدوین و تقطیع کلام، همین حضور و دفاع حداقلی از کاراکتر را بر ضد او مبدل می‌نماید.


به عبارتی دیگر؛ «ضد قهرمان» اثری است که برای بیان یک سری حرف امروزی در باب «افراطی‌گری» و «میانه‌روی» و … لباسی تاریخی دوخته است و اگر چه ممکن است دغدغه‌مندانه و به بهانه دفاع از مظلومیت شخصیت‌هایی همچون «شهید بهشتی» و «شهید قدوسی» و یا به بهانه‌های مختلف دیگر این چنین اثری ساخته شده باشد؛ اما واقعیت آن است که «ضد قهرمان» مخاطب خود را تنها با تصویری فشل و پُر از ایراد و اشکال از «انقلاب اسلامی» و در مرتبه اعلای خود «حاکمیت دینی» رهنمون می‌شود و پس از آن چهره‌ای خطاکار و پراشتباه از «ولی فقیه» و «بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی» به نمایش می‌گذارد و در بهترین حالت سبب می‌شود تا مخاطب ضمن پذیرش حضور برخی شخصیت‌های خوب در میان نیروهای انقلاب اسلامی، عموم مردم و نیروهای انقلابی را افرادی بی‌شعور و جانی و علاقمند به «صادق خلخالی» معرفی سازد.



هنر اصلی «ضد قهرمان» آن است که در این مسیر به تعداد انگشتان دست هم از اسناد تاریخی و مکتوبه‌های قابل استناد بهره نمی‌گیرد و … و تنها با شگردهای «مستندنمایی» اقدام به «مستندسازی» با مشتی مصاحبه می‌نماید. مصاحبه‌هایی که غیر از توجه به درجه چندم بودن و همچنین اعتراف به خصومت شخصی مصاحبه شونده با سوژه، به علت کات‌خوردن‌های شیطنت گونه، اساسا «تاریخ شفاهی» محسوب نمی‌شوند و بیش از هر چیز یا با عقده‌گشایی بر علیه سوژه همراه شده و یا از کارکرد طهارت بخشی برای عملکرد ناقص و پرایراد خود مصاحبه شونده برخوردار است.


در مجموع باید به این نکته توجه داشت که قطعا «صادق خلخالی» شخصیت قابل دفاعی برای هیچ یک از فعالان «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» نیست. اما نکته مورد غفلت قرار گرفته آن است که این شخصیت آنقدر هم لجن و پست نیست که حالا نهاد فرهنگی وابسته به «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» بخواهد به بهانه آن، برای کشته شدن «بهایی فاسد» و «ماسونی خائن» همچون «امیر عباس هویدا» سوگواری نماید و یا برای اعدام جنایتکارانی همچون «نعمت‌الله نصیری» و «ناصر مقدم» و … مرثیه سرایی نموده و یا آنکه بخواهد با طرح مورد شاذ و نادر «سید شجاع‌الدین شیخ‌الاسلام زاده» تمامی عُمال و وابستگان و عیادی «رژیم منحوس پهلوی» را تبرئه سازد و در نهایت این همه را به تصاویری از شعر شهید خوانی نوجوانان و ماتم گرفتن امام و … پیوند بزند!



«ضد قهرمان» را می‌توان اثری «خط‌شکن» در مسیر «روایت تاریخ انقلاب اسلامی ایران» قلمداد نمود. خط‌شکنی و بازکردن معبری که متاسفانه با جهالت و نادانی مشتی بچه و مدیر بی‌سواد و شاید هم با توجیه‌های موقت حزبی و جناحی رقم خورده و …، اما باید توجه داشت که الگوی «ضد قهرمان» از این به بعد می‌تواند مستمسک هر دوربین به دست و تدوین‌گری برای هتک حرمت و جسارت به تمام شخصیت‌ها و چهره‌های مطرح در «انقلاب اسلامی ایران» شود و این ‌گونه خط شکنی صورت گرفته توسط نهادی همچون «سازمان هنری و رسانه‌ای اوج» حتی می‌تواند سرمشقی برای بازنمایی و جابجایی میا جای «جلاد» و «شهید» در عرصه مستندهای تاریخی و پرتره‌سازی‌ها مورد استفاده واقع شود.


«خیابان سوم سئول» عنوان آخرین مستند بلندی بود که به کارگردانی «محمودرضا رضایی» در سومین روز از برگزاری هجدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» و در بخش «مسابقه ملی» از ساعت ۲۱:۳۰ تا ۲۳:۳۰ در «سالن ۱ پردیس چارسو» به نمایش درآمد. اثری که با سرمایه‌گذاری «مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی» در ژانر ورزشی ساخته شده بود. اثری که به ماجراهای پر فراز و نشیب سعودها و سقوط‌های تیم ملی فوتبال کشورمان به مسابقات جام جهانی در طی ۴۵ سال گذشته پرداخته و در این میان با ادبیاتی کاملا سکولار و حتی نثار طعنه‌ها و نیش‌های کلامی به مدیران جمهوری اسلامی، بالاخص در مقاطع فتنه ۱۳۸۸ و ۱۴۰۳ و …، در لایه‌های درونی خود سعی نمود تا آرمان رسیدن به «مدیریت تکنوکرات» را در ذهن مخاطبان خود برجسته‌سازی نماید و این در حالی است که حداقل در طی چند سال اخیر به وضوح اثبات شده که «فوتبال» بیش از آنکه یک ورزش باشد، یک امر «سیاسی» است!



مطالب مشابه را ببینید!