بررسی بازی Indiana Jones and the Great Circle
بازی Indiana Jones and the Great Circle ادای احترامی تمامقد به بهترین روزهای ایندیانا جونز است. ایندیانا یا هنری، همانطور که آدمهای صمیمی اطرافش او را صدا میکنند، در شرایط چندان جذابی به سر نمیبرد. او به تازگی نامزدیاش با ماریون را به هم زده و در یک شب تاریک در حالی که صداهای عجیبی از موزه میشوند، با یک مرد غولپیکر وارد مبارزه میشود. در این بین ایندیانا بیهوش میشود و وقتی به هوش میآید که متوجه میشود موزه مورد سرقت قرار گرفته. در این بین مسئولان موزه متوجه سرقت مومیایی گربه (Cat Mummy) میشوند و ماجراجویی ایندیانا جونز آغاز میشود. ایندیانا آدمی نیست که دست روی دست بگذارد و چمدانش، مدالیونی که سارق از خودش به جا گذاشته و مهمتر از همه، شلاقش را برمیدارد و به واتیکان سفر میکند.
ایندیانا در مسیر خودش دوستانی بهتر از جان دارد. دوستانی که همهجوره هوای او را دارند و مهمتر از همه، حس شخصیتهای فیلر را نمیدهند. هر کدام از آنها بهترینها را برای ایندیانا میخواهند و در این مسیر به او کمک میکنند. همین کافی است تا بدانید که داستان بازی پیچشهای عجیب و غریب داستانی مثل کارهای قبلی ماشینگیمز یعنی بازیهای ولفنشتاین ندارد. مسیر داستانی Indiana Jones and the Great Circle شبیه به فیلمهای سینمایی است و سازندهها ابایی هم از نشان دادن تصمیم خود ندارند. فیلم حتی در افتتاحیه خود یک سکانس ادای احترام به فیلم Raiders of the Lost Ark دارد که فوقالعاده هم از آب در آمده است. به هر حال، این یک همکاری مستقیم بین سازندههای ولفنشتاین و لوکاسفیلم گیمز است. در این بین، تروی بیکر در نقش ایندیانا جونز، به نظر صدایی تکراری برای شخصیتی میآمد. تروی بیکر پیش از این، صداپیشه شخصیتهایی مثل جوئل و بوکر و دهها شخصیت مختلف دیگر بوده است و حالا به صدای او کاملا عادت کردهایم. با این حال، بیکر سعی کرده تا با سرد بودن شخصیت ایندیانا به خوبی وفق پیدا کند و با این که این بهترین هنرنمایی او در مقام یک صداپیشه نیست، اما با کار جذابی روبرو هستیم که مشخص است روی آن فکر شده است.
بازی ایندیانا جونز ما را در نقش شخصیتی قرار میدهد که خیلی هم پرحرف نیست، اما بهاندازه صحبت میکند و خیلی از صحبتهایش را در حین گیمپلی میشنویم. اتفاقاتی که در محیطهای مختلف بازی میافتند، بخشی از قصهگویی محیطی هستند که به نوعی امضای کارهای قبلی ماشینگیمز هم بودند. نگهبانهای فاشیست واتیکان یا کشیشهایی که در حال گشت و گذار در محیط هستند و با هم حرف میزنند، هر کدام بخشی از قصهای که ایندیانا در آن قدم گذاشته را به دوش میکشند. دقت به محیط اطرف، یکی از لذتهای این بازی در بحث طراحی مرحله است. بازی طوری طراحی شده تا بیشتر از یک شوتر یا حتی یک بازی اکشن، یک بازی ادونچر باشد. ایندیانا جونزِ ماشینگیمز بیشتر از اکشن ادونچر بودن، یک بازی ادونچر اکشن است که شما را ترغیب میکند تا محیط اطراف را بگردید.
از همان مراحل ابتدایی، بازی در کنار داستان اصلی، یک سری مرحله فرعی را هم برایتان باز میکند. در این مراحل فرعی شما باید پازل حل کنید، برای شخصیتها کارهای مختلف انجام دهید و حتی از یک سری سوژه خاص عکسبرداری کنید. ایندیانا جونز یک بازی ادونچر تمامعیار است و بابت تمام کارهای جانبی که انجام میدهید، یا مبلغی برای دستمزد کارهایتان پرداخت میکند، یا از شما با اسکیلهای جدید و آیتمهای متنوع قدردانی انجام میدهد. به طور کلی، تجربه این بازی هر چند به عنوان یک اثر تکنفره کوتاه، تجربهای جذاب و با ارزش است.
بازی حتی یک سیستم اسکیلتری محدود هم دارد. به این ترتیب که بازیکن با پیدا کردن کتابهایی که در محیط پراکنده شدهاند، امکان انتخاب و خرج کردن پول داخل بازی را برای ارتقاها دارد. در این بین تعادل بین اسکیلها، پولی که از مراحل مختلف به دست میآورید و پراکندگی آیتمها خوب در آمده است. واقعیت اینجاست که ایندیانا جونز یک قهرمان هفتتیرکش و بزن بهادر نیست. خیلی از مراحل بازی هم امکان مخفیکاری را به شما میدهند تا بتوانید با دست بازتر همانطوری که میخواهید به هدف برسید. در این بین شاید هواداران ولفنشتاین کمی از درجه سختی مبارزات ناامید شوند چرا که اصلا با چالشهایی از جنس ولفنشتاین روبرو نیستیم. از طرفی هوش مصنوعی نهچندان خوب بازی هم مانع لذت بردن تمام و کمال از مبارزات میشود.
ابزار اصلی ایندیانا جونز برای مبارزات، شلاق اوست. شلاق همهکاره ایندیانا به او کمک میکند تا دشمنان را خلع سلاح کند، آنها را برای مدت کوتاه stun کند یا حتی پازل حل کند. به جز آن، سلاحهای دیگر را باید در طول مراحل و حتی از گوشه و کنار نقشه پیدا کنید. تقریبا هر چیزی در محیط میتواند به عنوان سلاح استفاده شود. از بیل و کلنگ گرفته تا مشعل و حتی گیتار. نکته اینجاست که هر سلاحی را برای چند ضربه بیشتر نمیتوانید استفاده کنید و بازی جلوی بزن بهادر بودنتان را میگیرد. حداقل این است که اگر سلاحتان وسط مبارزه بشکند، میتوانید همچنان از ترکیب مشت و شلاق استفاده کنید. با این وجود، سیستم استمینای بازی محدودتان میکند تا وقتی که ارتقاهایی مرتبط با آن را بگیرید.
دوربین اول شخص، یکی از مهمترین ویژگیهای بصری بازی ایندیانا جونز است. تا پیش از نمایش گیمپلی، بهشخصه یکی از منتقدان این دوربین بودم تا این که گیمپلی بازی منتشر شد و خیالم راحتتر کرد. حالا که بازی عرضه شده، باید گفت که ایندیانا جونز به عنوان اثری که یک بازی آنچارتد دیگر نیست، بهترین انتخاب دوربین را داشته است. دوربین اول شخص کمک میکند تا سکانسهای مخفیکاری را راحتتر انجام بدهید، مبارزات برایتان سادهتر باشد و البته تا بالاترین حد ممکن، ایمرسیو بودن بازی را حس کنید. ایندیانا جونز یکی از ایمرسیوترین تجربههای داستانی پس از بازیهایی مثل ولفنشتاین، دیسانرد و حتی امثال بایوشاک است. قصهگویی محیطی و سینمایی بازی، به خوبی با دوربین اول شخص بازی هماهنگ شده است. از طرفی، بازی همیشه هم محدود به دوربین اول شخص نیست. کاتسینها چهره ایندیانا جونز را نشان میدهند و در بحث طراحی و واقعی بودن چهرهها، با یکی از نمونههای زیبا و مثالزدنی سالهای گذشته روبرو هستیم. همچنین پلتفرمینگ بازی دوربین سوم شخص دارد که به ادونچر بودن بازی کمک میکند و کمی هم بازی را از حس تکراری بودن خارج میکند.
بازی Indiana Jones and the Great Circle بهترین یا پیشرفتهترین بازی امسال نیست، اما در نوع خودش حرفهای زیادی برای گفتن دارد. بازی بر پایه فناوری موتور اید تک 5 ساخته شده است که موتور داخلی استودیوی اید سافتور و مبنای بازیهای ولفنشتاین و دووم بوده است. بازی ایندیانا جونز نسبت به حجم بالایی که دارد، بهینهترین تجربه ممکن نیست و همچنان با یک سری آپدیتها میتواند تجربه بهتری را ارائه دهد. با این حال نسبت به زمان لانچ، تجربه بازی کماشکال و از نظر باگها یک بازی تقریبا بدون ایراد است. تنوع محیطها واقعا در بازی بالاست و نسبت به قصهای که تعریف میشود، ایندیانا مدام در حال تجربه اقلیمهای مختلف در ساعات مختلف از شبانه روز است. در این تجربه سندباکس، شما به واتیکان، شانگهای، مصر و حتی عراق سفر میکنید.
بازی ایندیانا جونز یک رویای شخصی برای تاد هاوارد و تیم کارگردانی و نویسندگی آن است. بازیای که با عشق در وصف ماجراجوییهای یکی از بزرگترین نمادهای سینما ساخته شده است و بلد است قصه تعریف کند و شما را پای خودش بنشاند. این بازی در کمترین حالت یک موفقیت جذاب برای ماشینگیمز و یک فرصت سرمایهگذاری استثنایی برای برند ایکسباکس است.
میخرمش
اگر به بازیهای اکشن ادونچر علاقه دارید، ایندیانا جونز یک نامه عاشقانه به این ژانر است. بازیای که به خصوص نسبت به ولفنشتاین، تمرکز بیشتری روی ادونچر دارد و برای عاشقان ایندیانا جونز، بهترین اثری است که پس از سهگانه فیلمها از این شخصیت منتشر شده است.
نمیخرمش
ایندیانا جونز یک بازی نسبتا خطی با رویکردی متفاوت از استریوتایپ بازیهای اکشن است. مخصوصا اگر ماشینگیمز را با اکشن دیوانهوار و خونین ولفنشتاین میشناختید و دوست دارید، این بازی آن انتظار را برآورده نخواهد کرد و در بحث هوش مصنوعی هم بینقص نیست.