مجله خبری و سرگرمی نایس موزیک‌

جملات و سخنانی از اکهارت تله (متن های عمیق و معنوی از اکهارت تله)

در این بخش از سایت ادبی متن‌ها؛ جملات و سخنانی از اکهارت تله را برای شما دوستان قرار داده‌ایم. اکهارت تُله یا تولی نویسنده و معلم معنوی آلمانی است. او پس از انتشار دو کتاب پرفروش نیروی حال و زمین نو به شهرت رسید. در سال ۲۰۱۱ Watkins Review او را در فهرست «۱۰۰ انسان زندهٔ بانفوذ معنوی» در رتبهٔ اول قرار داد. در سال ۲۰۰۸ ستون‌نویس نیویورک‌تایمز او را محبوب‌ترین نویسنده کتاب‌های معنوی در ایالات متحده نامید.

جملات معنوی از اکهارت تله

بودن یعنی آن هستی یگانه‌ی همیشه حاضر و ابدی، فراسوی هزاران شکل از حیات که تابع تولد و مرگ هستند. با این همه بودن نه‌تنها فراسوی هر چیز، که در ژرفنای آن به عنوان درونی‌ترین نادیدنی و جوهر لایزال آن چیز است. یعنی آن‌چیزی که هم‌اکنون به‌صورت ژرف‌ترین بخش وجود و سرشت راستینت در اختیار توست. اما نخواه که آن را با ذهنت درک کنی، سعی نکن آن را بفهمی. فقط هنگامی که ذهن تو خاموش باشد آن را خواهی شناخت؛ زمانی که کامل و پرتوان در لحظه‌ی حال حضور داری.

راه عاقلانه ی زندگی این است:

شرایط را همانطور که هست

بطور کامل بپذیر!

در این صورت،دیگر خوب یا بد،

در زندگی تان وجود نخواهد داشت!

فقط یک خیر مطلق وجود دارد!…

هرگاه از کسی دلگیر شدید کافی ست به یاد آورید که :

اگر گذشته ی او، گذشته ی تو و درد او، درد تو و سطح آگاهی او، سطح آگاهی تو بود؛

درست مانند او فکر و رفتار می کردی !…

اجازه ندهید ذهن به بهانه ناراحتی، از شما یک مظلوم بسازد.

احساس تاسف برای خود و بازگویی ماجراها برای دیگران،

شما را اسیر ناراحتی نگه می‌دارد.

هنگام درد شدید . هر سخنی درباره تسلیم . بی معنی و بی حاصل بــه نظر می رسد

هنگامی کــه دردتان شدید است . احتمالاً تمایل شما بــه فرار از آن . نیرومندتر از تسلیم بــه آن است

شما مایل نیستید احساس خود را حس کنید. چــه برخوردی طبیعی تر از این ؟

اما بدانید کــه راه گریزی وجود ندارد . فرار ممکن نیست!

هنگامی که

در پذیرش مطلق هستید،

دیگر هیچ کس نمی‌تواند

شما را واردِ مشاجره

و درگیری کند.

دلیل اصلی نارضایتی، هرگز وضعیت نیست

بلکه افکار شما درباره ی آن است.

مطلب مشابه: سخنانی از بودا؛ 50 جمله قشنگ و سخن ناب از بودا درباره زندگی

بسیاری از ما بیشتر عمرمان را در زندان افکار محدود کننده خود می گذرانیم.

ما هرگز قدم از محدوده تنگ و تاریکی که توسط ذهن خود ساخته ایم بیرون نمی گذاریم

و اسیر شخصیتی خود ساخته که از گذشته ها تأثیر می گیرد هستیم.

شخصیتی که آن را به اشتباه «من» می نامیم.

جملات اکهارت تولی نویسنده معروف

به صداها گوش دهید.

آن‌ها را داوری نکنید.

به سکوت پشت صداها گوش دهید.

عمیقاً درک کنید: زمان حال تنها چیزی است که دارید.

این عادت را پرورش دهید کــه وضعیت ذهنی و عاطفی خود را از طریق مشاهده خود بررسی کنید

آیا در این لحظــه آسوده هستم ؟ پرسش خوبی ست کــه جا دارد پیوستــه از خود بپرسید

یا می توانید بپرسید: در این لحظــه در درون من چــه می گذرد ؟ دست کم بــه آنچــه در درونتان می گذرد بــه اندازه رویدادهای بیرونی علاقــه نشان دهید

اگر درون را درست کنید . بیرون خود بــه خود درست می شود.

حواس خود را به طور کامل به کار بگیرید. همان جایی که هستید، باشید. به اطراف نگاه کنید. فقط بنگرید، تعبیر و تفسیر نکنید. نور، شکل‌ها، رنگ‌ها و بافت‌ها را ببینید. نسبت به «حضور» بی صدای یکایک چیزها هشیار باشید. نسبت به فضایی که امکان وجود چیزها را فراهم می‌آورد، هشیار باشید.

بدن دردمند در دو حالت به زندگی ادامه می‌دهد: غیرفعال و فعال. هر چند ممکن است بدن دردمند در نود درصد اوقات غیرفعال باشد، اما امکان دارد در شخصی که عمیقاً غمگین است در صد در صد اوقات فعال شود. برخی افراد تقریباً به کلی از طریق بدن دردمند زندگی می‌کنند و برخی دیگر آن را فقط در شرایطی ویژه مثل روابط بسیار صمیمانه یا موقعیت‌هایی در رابطه با ترک کردن یا از دست دادن عزیزی در گذشته، آزردگی‌های عاطفی یا جسمی پیشین و مانند این‌ها تجربه کند.

متن های آموزنده از اکهارت تولی

بــه گیاهان و حیوانات بنگرید و اجازه دهید آن ها پذیرش آنچــه هست و تسلیم بــه حال را بــه شما بیاموزند

اجازه دهید آن ها بودن را بــه شما یاد بدهند. اجازه دهید آن ها یکپارچگی . یعنی بودن . خودتان بودن . حقیقی بودن را بــه شما بیاموزند

اجازه دهید آن ها چگونــه زیستن و چگونــه مردن را بــه شما یاد بدهند

و بــه شما بیاموزند چگونــه زندگی و مرگ را بــه مشکل تبدیل نکنید.

در تو هم مانند تمام افراد بشر، بعدی از آگاهی وجود دارد که بسیار ژرفتر از افکار تو است. بعدی که خود واقعی تو است و می توان آن را حضور، آگاهی یا شعور مطلق نامید. بعضی از تعالیم باستانی آن را مسیح درون یا ذات بودایی تو نامیده اند.

ذهن شما یک وسیله است؛ یک ابزار. ابزاری که برای عمل خاص به‌کار گرفته می‌شود و هنگامی که کار پایان می‌یابد آن را زمین می‌گذارید. به‌صورت کنونی آن هشتاد تا نود درصد عمل فکرکردن در بیشتر مردم نه‌تنها تکراری و بی‌فایده است بلکه اغلب به دلیل کژکاری و طبیعت منفی‌اش زیانبار نیز می‌باشد. فکرکردن بی‌اختیار موجب نشت جدی نیروی حیات می‌شود.

اگر به‌راستی می‌خواهید ذهنتان را بشناسید بدن همیشه واکنش حقیقی را نشان می‌دهد از این رو احساستان را ببینید یا به‌سخنی دقیق‌تر احساستان را درون بدن حس کنید. چنان‌چه درگیری آشکاری میان ذهن و احساس در جریان باشد، فکر، دروغ و احساس، حقیقت را می‌گوید؛ نه حقیقت نهایی آن‌که کیستید بلکه نسبی حالت ذهنی شما را در آن لحظه آشکار می‌کند.

مطلب مشابه: سخن بزرگان { عمیق ترین سخنان افراد معروف درباره موضوعات زندگی }

دردی که اکنون ایجاد می‌کنید همیشه نوعی عدم‌پذیرش است؛ نوعی مقاومت آگاهانه نسبت به آنچه که هست. مقاومت در سطح تفکر، نوعی داوری و در سطح احساس نوعی پس‌زدن انرژی است. شدت درد به میزان مقاومت در برابر زمان حال بستگی دارد و به نوبه‌ی خود به این موضوع وابسته است که تا چه‌اندازه خویش را با ذهنتان یکی می‌دانید. ذهن همیشه به‌دنبال انکار لحظه‌ی حال و فرار از آن است. به سخنی دیگر هرچه بیشتر هویت خویش را با ذهن یکی بدانید رنج بیشتری می‌برید. یا می‌توان این‌گونه گفت: هرچه بیشتر بتوانید لحظه‌ی حال را بپذیرید و محترم بشمارید از رنج و درد و نیز از ذهن برخاسته از من درونی رهاتر می‌شوید.

زمان به‌هیچ رو باارزش نیست، زیرا یک توهم است.آنچه را که باارزش می‌پندارید زمان نیست بلکه مقطعی بیرون از زمان یعنی لحظه‌ی حال است. لحظه‌ی حال به‌راستی باارزش می‌باشد. هرچه بیشتر روی زمان گذشته و آینده متمرکز شوید بیشتر لحظه‌ی حال یعنی ارزشمندترین چیزی را که وجود دارد از دست می‌دهید.

بهترین نشانه‌ی سطح آگاهی شما چگونگی کنارآمدنتان با مشکلات زندگی هنگام وقوع آن‌ها می‌باشد. از طریق این چالش‌هاست که فردی ناآگاه متمایل به ناآگاهی عمیق‌تر و انسانی آگاه آگاه‌تر می‌شود. می‌توانید از این چالش‌ها برای بیدارشدن استفاده کنید یا می‌توانید به آن‌ها اجازه دهید که شما را به گرداب خوابی عمیق‌تر بکشانند.

هنگامی که هویت خویش را با گونه‌ای از منفی‌گرایی یکی کرده باشید، نمی‌خواهید آن را رها کنید و در حیطه‌ای عمیق از ناآگاهی خواهان تغییری مثبت نیستید. تغییر مثبت، هویت شما را به عنوان شخصی افسرده، خشمگین یا انسانی بدبیار تهدید می‌کند. آنگاه یا پدیده‌های مثبت زندگی‌تان را نادیده می‌گیرید و انکار می‌کنید یا در آن‌ها اختلال به‌وجود می‌آورید. این، پدیده‌ای رایج و همچنین نوعی دیوانگی‌ست.

مطالب مشابه را ببینید!