متن و جملات درباره کویر و بیابان { اشعار و متن های زیبا درباره کویر }
کویر و بیابان آرامش خاصی دارد. سکوتی بیکران که انسان را به خود نزدیکتر میکند. این حس خاص به کویر و بیابان در ادبیات نیز بازتاب گستردهای داشته و بسیاری در این باره نوشتهاند. ما نیز در این بخش از سایت ادبی و هنری متنها چندین متن و جملات درباره کویر را برای شما دوستان قرار خواهیم داد. با ما باشید.
چندین شعر و متن درباره کویر وبیابان
می دانم
با یک گل بهار نمی شود…
مگر در کویر!
شاید کویر شکلی از جنازهی دریاس!
کویر باران را می خواند،
و من تو را…
یادت نرود! به مردم این دنیا
دریا بدهی، کویر پس میگیری
ای تسلیِ تمام تنهایی ها
مینویسمت ای تمنای تمام بی قراری ها
در سرابِ برهوت سینهام
موج خواهی زد
محو خواهم شد
تو خیس تر ز باران
و من تشنه تر ز کویر….
مرسۍ کہ شدۍ همہکَسَم !
تو وقتی میبینی که من افسردهام، نباید بگذری، سکوت کنی، یا فقط همدردی کنی؛ بنا کنندهی شادیهای من باش! مگر چقدر وقت داریم؟ یک قطرهایم که میچکیم در تن کویر و تمام میشویم.
• یک عاشقانهی آرام / نادر ابراهیمی
خنده های تو
هر صبح
با دلم آن میکند که
باران با کویر تشنه..!
به جنگ که فکر میکنم
زخمی میشوم.
به کویر که فکر میکنم
تَرَک برمیدارم.
به آسمان که فکر میکنم
پایین می افتم
و هر وقت به جنگل می اندیشم
گله ای از گوزن ها از رویم رد میشود.
جرأت فکر کردن به تو را ندارم.
“دریا” نام عمیقی برای یک معشوقه است و من
هیچوقت شنا کردن
بلد نبوده ام…
بابک زمانی
مطلب مشابه: متن درباره ماه { 70 شعر و جمله زیبا درباره ماه آسمان }
حتی اگر نباشی، می آفرینمت
چونان که التهاب بیابان سراب را…
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پُرسشی ،چه نیازی جواب را …
قیصر امین پور
تو
رنگ دنیامی
نور شبام
خورشید روزام
برق چشات ستاره کویر ذهنم
موج موهات موجای دریای طوفانی قلبم
اغوشت ساحل امنم
لبات دشت رُزم
چقدر قشنگی… و چقدر قشنگی در من به وجود اوردی
عاشق شدن اینطوریه ک داری زندگیت و میکنی و کارای روزمرت و انجام میدی ولی وسطاش یکی میاد ک میشه تمام زندگیت،دلیل نفس کشیدنت،صاحب روح و جسمت،ملکه قلبت و فرمانده مغزت……
اره عشق همینقدر یهویی میاد ولی تا ابد موندگاره برا ی فردِ عاشق
ولی حس کردنش،حس کردن عشق قشنگیش از همه اینا بیشتره چون مث ی جوونه وسط ی کویر میمونه:)
تو برای من قشنگی مثل کویر که با ستارههاش قشنگه، جنگل که با درختاش قشنگه، دریا که با موجاش قشنگه، روز که با خورشیدش قشنگه، شب که با ماهش قشنگه، همونقدر که این دنیا با تو قشنگه، تو برای من قشنگی، مثل یه آغوش بعد یه کابوس ترسناک.
متن های زیبا درباره کویر
میان ما
سرگردانی بیابان هاست
بی چراغی شب ها،
بستر خاکی غربت ها،
فراموشی آتش هاست…
بی گمان کویر
همان دریای عاشقیست که می گویند
چشم به راه معشوق
به اندازه همه قطرات آب هایش
و به وسعت پهنای بی انتهایش
گریسته است
درست آن هنگام که خورشید جای خود را به شب می دهد
ضیافت ستاره ها در آسمان شب کویر شروع می شود
در طلوع خورشید کویر
آسمان و زمین در نقطه ای دور با هم تلاقی می کنند
جایی که مرز میان انتهای آسمان
و ابتدای زمین قابل تشخیص نخواهد بود!
همیشه کویر را دوست داشته ام
پهنه ای پر رمز و راز و اسرار آمیز تا دور دست های آن
نه چیزی می بینی نه صدایی می شنوی
اما در دل همین سکوت ماورایی
چیزی ضربان دارد
نوری سوسو می زند
و توصیفش محال!
تا در کویر زندگی نکنی
ارزش کامل علفی کنار جاده را درک نخواهی کرد
کویر مرا به سوی خود خواند و من برای یافتن چیزی صمیمی در راهی دور
روانه ی آن جا شدم
جایی که در آن خدا را نزدیک تر یافتم و خود را آسوده تر از هر زمان دیگری
در کویر ستاره می بارد، شن می رقصد و سکوت جاری می شود
این جا نمایش سخاوت خداست که به انسان ارزانی داشته است
اشعار زیبای نو با موضوع کویر و بیابان
دو چشمم نم نم باران و دل دشت کویر امشب
بیا بانو ! مدارا کن ، دو دستم را بگیر امشب
مثل یک کویر نشین اسبی داشته باشم و عاشق یک ستاره باشم
شب که شد تو در آسمان می درخشی من مثل دیوانه ها می تازم می تازم می تازم
” آبان ” به پاییز وفادارتر است
تا مهری که هنوزحال و هوای تابستان را در سر دارد
و آذری که باسرمای خود،انتظار زمستان را میکشد
به راستی که پاییزِ بی آبان ، همان بیابان است!
من،
عابرِ بیابان بی کسیام
که از وحشتِ تنهاییِ خود،
فریاد میزند!
احمد شاملو
کسی با سکوتش
مرا تا بیابان
بیانتهای جنون برد.
کسی با نگاهش مرا تا
درندشت دریای خون برد
مرا باز گردان مرا ای
به پایان رسانیده آغاز گردان
حمید مصدق
آسمان کویر آسمان عاشقانه هاست
چه بسیار عاشقانی که
هر شب با خیره شدن به آسمان کویر
گمشده خود را در میان ستارگانش جستجو کرده اند
بی آن که بدانند
کویر هر ستاره اش را از الماس نگاه تماشاگر عاشق وام گرفته
هر دم شگفتی می آفرینی و مبهوتم می کنی
با آسمان شب ات
با تپه های شنی ات
با سرابی که می سازی و حیاتی که در دل نهان داری
کویر، فریادش سکوت است
گرم می کند خورشید تنش را در روز
و
نور می پاشد ستاره روی دامن سیاهش در شب
هیچ دلیلی
جز نبودنت
یک شبه دریا را
کویر لوت نمی کند!
عکش نوشته بیابان
کویرم و تنم در گرما می سوزد، در حسرت بارانم که بیاید و سیرابم کند
ای ابرهای سپید و زیبا
ببارید، ببارید و سیرابم کنید
می دانم
با یک گل بهار نمی شود …
مگر در کویر!
سکوت تو آرامش محض است
می نشنیم و شن های گرم و روان تو را با دست نوازش می کنم
و منظره ات که بی نظیر است را تماشا می کنم
تا تنها کمی از آرامش تو نیز نصیب من گردد
مطلب مشابه: متن درباره آسمان و زیبایی آن (45 متن درباره اسمان بیکران برای کپشن)
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
….”آیا کسی آنقدر دوستت دارد که از جهان نترسی؟”
ترسیده ای؟
از که؟
از جهان؟
من جهانت.
از گرسنگی؟
من گندمت.
از بیابان؟
من بارانت.
از زمان؟
من کودکیت.
از سرنوشت؟
آه، من هم از سرنوشت میترسم …
در میان مردهای جهان مردی را میشناسم
که مثل معراج از زندگی من گذشت
و زبانِ گیاهان
زبانِ دوست داشتن
و زبانِ آب را به من آموخت
روزگار سخت اطرافِ مرا شکست
و نظم اشیاء را تغییر داد
مردی را میشناسم
که وقتی به او پناه بردم درونم زن را بیدار کرد
و بیابان قلبم را بیشهزار ساخت..
دور از انتظار نیست همین روزها کوله بارم را ببندم و چمدان به دست راهی نا کجا آباد ها شوم.
آنقدر بروم و دور شوم که برسم به آخر دنیا!
هم صحبت بیابان و دشت و جنگل شوم و به فراموشی سپارم روزهای سخت را….
لیلی شــُدَنم
باز در آغوش تو حَتمی ست…
مَجنــون شو
و در کوه و بیابان بغلم کن !!!