معنی انتحال در دیکشنری فارسی چیست؟
در این مطلب از سایت انتخاب روز پاسخ دقیق انتحال در دانشنامه آزاد واژگان فارسی را پیدا خواهید کرد.
انتحال در دانشنامه آزاد فارسی:
انتحال. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) چیز کسی را جهت خود دعوی کردن. || شعر دیگری را بر خود بستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شعر یا سخن دیگری را برای خود دعوی کردن. ( از اقرب الموارد ). سخن کسی دیگر بر خویشتن بستن. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). سرقت ادبی . ( یادداشت مؤلف ). سخن دیگری بر خویشتن بستن است و آن چنان باشد که کسی شعر دیگری را مکابره بگیرد و شعر خویش سازد بی تغییری و تصرفی در لفظ و معنی آن یا بتصرفی اندک چنانکه بیتی بیگانه بمیان آن درآرد یا تخلص بگرداند… چنانک معزی گفته است :
گرچه بجفا دست برآوردستی
بردارم دست تا فرود آری دست.
و رافعی از او برده است و گفته :
زین پس بخدا ای صنم عشوه پرست
بردارم دست تا فرود آری دست.
و همچنین معزی گفته است :
تواتر حرکاتش بدیده دشمن
همان کند که زمرد بدیده افعی.
ادیب صابر ازو برده است و گفته :
بصبر من صنما آن لب چو بسد تو
همان کند که زمرد بدیده افعی.
و بلفرج رونی گفته است :
گفته با زایران ْ صریر درش
مرحبا مرحبا درآی درآی.
و انوری ازو برده است و گفته :
گفته با جمله زوار صریر در تو
مرحبا برنگذر خواجه فرود آی و درآی.
( از المعجم شمس قیس چ مدرس رضوی صص 468 ). و رجوع به همین کتاب شود. || خود را بمذهبی بستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). خود را بمذهبی یا به قبیله ای منسوب ساختن. ( از اقرب الموارد ). خویشتن رابکسی بازخواندن. ( مجمل اللغه ). و از آنست بطریق مجاز: «انکم لتنتحلون عائشه لأبی الزبیر». ( از اقرب الموارد ). || اشتغال. ( یادداشت مؤلف ): فلم یکن انتحاله [ انتحال الغناء ] قادحاً فی العداله والمروءه. ( مقدمه ابن خلدون ).
نوشته معنی انتحال در دیکشنری فارسی چیست؟ اولین بار در انتخاب روز. پدیدار شد.