10 ویژگی تقلبی سبک زندگی مینیمالیسم ؛ به آزادی برس!
راهنماتو – سبک زندگی مینیمالیسم و تفکر مینیمالیستی به آرامش بسیاری از افراد منجر شد و نظریه پردازان زرد برآن شدند تا مینیمالیسم را هر چه بیشتر بشکنند تا آن را به نتیجه دلخواه مردم برسانند. اما بسیاری از این نسخه ها تقلبی است.
به گزارش راهنماتو، فیلسوفان زیادی، به خصوص شوپنهاور بر رهایی از خواست ها برای رسیدن به آزادی تاکید داشتند. و حالا ما در عصر پست مدرن گرفتار شدیم! این روزها فضای مجازی مثل مار بزرگ گشنه ای دورمان چنبره زده است و نمی توانیم از انبوه خواست هایی که به طور ناخودآگاه به ذهنمان تزریق می شود فاصله بگیریم.
شوپنهاور معتقد بود که آزادی واقعی در زندگی از توانایی رهایی از تأثیرات نیروهای بیرونی، از جمله فشارهای اجتماعی، خواستهها و محدودیتهایی که در شرایط موجود داریم نشات می گیرد.
وقتی این نظر شوپنهاور را می خوانیم چقدر خود را به سبک زندگی مینیمالیسم نزدیک می بینیم؟
واقعیت این است که باور شوپنهاور بر این بود که وجود انسان بر نارضایتی مداوم بنا شده است. ما یا از وضعیت کنونی زندگیمان راضی نیستیم و به دنبال چیزهایی هستیم که ممکن است یک استراحت کوتاهمدت برایمان به ارمغان بیاورد، یا دوباره ناراضی خواهیم شد. این یک چرخه است که ادامه دارد.
اما تفکر مینیمالیستی به ما می آموزد که حتی کمتر، بیشتر است! (less is more). این سبک تفکر اگر پایه اصلی زندگی ما را تشکیل دهد، نه اینکه به کم قانع باشیم، بلکه از اضافات دوری می کنیم و در این صورت کمتر از داشته هامان ناراضی خواهیم بود.
از طرفی فضای مجازی این روزها محلی است برای تولید اطلاعات بی نهایت که اصلا مرجعشان مشخص نیست! آن ها از هر جنبش و موجی برای بازدید گرفتن استفاده می کنند و اصلا برایشان مهم نیست که اطلاعات صحیحی در اختیار مردم قرار دهند.
از این رو در این مطلب از راهنمای زندگی راهنماتو 10 ویژگی تقلبی تفکر مینیمالیستی را مرور می کنیم تا به روح اصلی این شیوه زندگی نزدیک شویم.
تفکر مینیمالیستی و نظریات شوپنهاور
از آنجایی که بحث ویژگی های تقلبی تفکر مینیمالیستی را با باورهای شوپنهاور شروع کردیم، بد نیست پیش از ورود به اصل مطلب برای درک بیشتر و بهتر مینیمالیسم به شوپنهاور بیاندیشیم.
شوپنهاور بر این باور بود که بیشتر مردم به خواستهها و جهان اطراف خود وابستهاند. این در حالی است که آزادی واقعی در رهایی از این اجبارهای درونی و بیرونی یافت میشود.
طبق نظر شوپنهاور، این آزادی از طریق خودآگاهی، کنار گذاشتن خواستههای دنیوی و جستجوی آرامش درونی به دست میآید، که اغلب از طریق هنر، تفکر و انکار نفس به دست میآید.
برای شوپنهاور، آزادی واقعی به شرایط بیرونی وابسته نبود، بلکه به معنای غلبه بر محدودیتهای ذهن و رسیدن به حالت آرامش درونی بود.
حالا به مینیمالیسم فکر می کنیم و با مرور عقاید تولید شده در این سبک هنری و فکری به این نتیجه می رسیم که تشابه زیادی با باورهای شوپنهاور دارد.
Balance through simplicity در مورد تفکر مینیمالیستی می گوید:
«مینیمالیسم ترویج آگاهانه چیزهایی است که بیشترین ارزش را برای ما دارند و حذف هر چیزی که ما را از آنها منحرف میکند.»
حالا از خود می پرسیم: آیا شوپنهاور به حقیقتی پی برده بود که این روزها ما با تمام وجود حسش می کنیم؟ به نظر میرسد که بسیاری از ما تا حد زیاد از زندگی خود ناراضی هستیم. همیشه به دنبال بیشتر هستیم. عشق بیشتر، پذیرش بیشتر و قطعاً دارایی های بیشتر.
در این میان ممکن است به این نتیجه برسیم که ما با این خواست ها در حال پر کردن خلائی درونی هستیم که شاید به شکل خودآگاه از آن بی خبریم!
آیا یکی از دلایلش این نیست که بشر در جست و جوی اصل خویش است؟ چرا این خلا را باید با اضافاتی که موجب گیجیمان می شود پر کنیم؟
در این درگیری ها اتفاق بدتر زمانی است که عده ای تفکر مینیمالیستی را مصادره به مطلوب می کنند. ما در ادامه گره این ویژگی های تقلبی را می گشاییم.
10 ویژگی تقلبی تفکر مینیمالیستی
در ادامه این ویژگی های تقلبی در مورد تفکر مینیمالیستی را بررسی می کنیم و در نهایت راه رهایی از آن را نشان می دهیم. البته این مساله نیازمند زمانی طولانی است تا ذره ذره وارد تک تک رفتارهای درونی ما و تفکراتمان شود.
1. زیبایی شناسی اینستاگرامی
یکی از بزرگترین ویژگی های تقلبی در مورد تفکر مینیمالیستی اتفاقی زیبایی شناسانه است که در حد بصری کاهش یافته. دیوارهای سفید، مبلمان کم، و یک کمد لباس تک رنگ. آیا مینیمالیسم چنین چیزی است؟
در حالی که یک فضای تمیز و سازماندهی شده میتواند آزادیبخش باشد، وسواس داشتن به زیباییشناسی، باعث می شود که هدف اصلی را از دست بدهیم.
تفکر مینیمالیستی بیشتربر گریز از سلوغی های ذهنی و احساسی تمرکز دارد، نه فقط دکور کردن یک اتاق به طوری که شبیه صفحات مجله مد به نظر برسد.
زمانی که مینیمالیسم به یک نمایش برای شبکههای اجتماعی تبدیل میشود، هدف عمیقتر خود را از دست میدهد. به جای آن، باید بر ایجاد فضایی تمرکز کنید که از ارزشها و عادتهای روزانهتان پشتیبانی کند، نه فضایی که برای تحت تأثیر قرار دادن غریبهها طراحی شده باشد.
تفکر مینیمالیستی که در خطی درست قرار گرفته باشد بر روی چیزهایی که شما عمیقا به آن نیاز دارید تمرکز می کند، نه به اینکه از بیرون چطور به نظر می رسید.
2. چالش های افراطی مرتب سازی
دور ریختن 100 آیتم در یک آخر هفته یا کاهش تعداد لباس های کمد به 30 تکه، ممکن است حس تولیدی بودن بدهد، اما اغلب منجر به خستگی یا پشیمانی میشود. این مساله نشات گرفته از مرتبسازی افراطی است که تا حد زیادی میتواند نمایشی و کوتاهمدت باشد تا پایدار.
هدف فقط رسیدن به تعداد مشخصی از دارایی ها نیست. هدف این است که ارزیابی کنیم چه چیزی به زندگیمان ارزش میدهد و آنچه که ارزش ندارد را از زندگیمان حذف کنیم.
سادهسازی یک فرایند تدریجی است، نه یک پاکسازی سریع. به جای اینکه مینیمالیسم را مثل یک رژیم سخت و سریع در نظر بگیریم، باید آن را به عنوان یک تغییر سبک زندگی بلندمدت بپذیریم.
به قول نیچه، فرزند فکری ساختارشکن شوپنهاور اگر قرار باشد بارها و بارها این زندگی را از سر بگیرید، آیا توان ماندن در این سبک زندگی را دارید؟
آیا حاضرید به شکلی افراطی هروز سعی در جمع آوری اضافات داشته و لوازمی که هنوز انگار به آن ها دلبستگی دارید را دور بریزید؟
3. خرید محصولات گران قیمت مینیمالیستی
به طور متناقضی، بسیاری از مردم پول بیشتری صرف زندگی مینیمالیستی میکنند. مبلمان “مینیمالیستی” گرانقیمت، کمدها و راهحلهای ذخیرهسازی خاص میتواند مینیمالیسم را به شکلی دیگر از مصرفگرایی تبدیل کند.
خرید اقلام کمتری از نوع باکیفیت خوب، یک روش خوب است، اما به راحتی ممکن است در دام این فکر بیفتیم که برای سادهسازی باید هزینههای زیادی بپردازیم.
مینیمالیسم واقعی در مورد داشتن مجموعهای کامل از ظروف هماهنگ نیست؛ بلکه در مورد رهایی از مصرفگرایی است.
در یک کلام برای دور شدن از این ویژگی تقلبی تفکر مینیمالیستی نباید اجازه دهید زندگی شلوغ مینیمالیستی جدید خود را جایگزین زندگی شلوغ قدیمی خود کنید!
4. اولویت دادن بیش از حد به قوانین و محدودیت ها
تفکر مینیمالیستی نباید به شکل یک زندان درآید. قوانین سختگیرانه، مانند داشتن کمتر از 50 آیتم لباس یا اجتناب از هر گونه یادگاری سانتیمانتال، میتواند مینیمالیسم را به یک وسواس تبدیل کند تا یک عمل آزادکننده.
ممکن است بپرسید سانتیمانتال چیست؟ پاسخ به این سوال مهم است چراکه در تفکر مینیمالیستی تاکید می کنند که نباید سانتیمانتال بود! به بیانی بسیار ساده برای تعریفی علمی از دیکشنری کمبریج کمک گرفتیم و گفت:
یک فرد احساسی به شدت تحت تأثیر احساسات عاطفی قرار میگیرد، بهویژه در مورد خاطرات خوشایند از رویدادهای گذشته یا روابط با دیگران، نه بر اساس تفکر دقیق و قضاوت بر اساس واقعیتها.
این در حالی است که تنها افراط در سانتیمانتال بودن می تواند ما را در آتش شلوغی ذهنی بیاندازد نه حالتی میانه رو از آن!
در حالی که راهنماها میتوانند مفید باشند، نباید نیازها و ارزشهای شخصی شما را تحتالشعاع قرار دهند. مینیمالیسم در مورد طراحی زندگی شما به طور هدفمند است، نه پیروی از چکلیست دیگران. به خودتان انعطاف دهید و روی آنچه که برای شما مفید است تمرکز کنید، نه آنچه که روی کاغذ کامل به نظر میآید.
5. برخورد با تجربیات به عنوان کالا
یکی از اصول کلیدی مینیمالیسم این است که تجربیات را به جای دارایی ها ارزشمند بدانیم. با این حال، این ایده نیز به تجاریسازی درآمده است.
تعطیلات لوکس، دورهها و کارگاههای اختصاصی که به عنوان “تجربیات مینیمالیستی” تبلیغ میشوند، اغلب با سادگی که ادعا میکنند ترویج میدهند، در تضاد هستند.
تجربیات معنادار نیازی به هزینههای بالا یا شایستگی برای به اشتراکگذاری در اینستاگرام ندارند. پیادهروی در طبیعت، به اشتراک گذاشتن یک وعده غذایی با عزیزان یا یادگیری یک مهارت جدید میتواند به اندازه یک تعطیلات گرانقیمت رضایتبخش باشد.
فریب این ایده که مینیمالیسم به معنای هزینهکردن زیاد برای “تجربیات” است، برای پر کردن خلا موجود در دارایی ها را نخورید.
6. نگرش رقابتی در مینیمالیسم
مینیمالیسم یک رقابت نیست، اما برخی از افراد آن را به این شکل میبینند. چه کسی کمترین لباسها را دارد؟ چه کسی میتواند در کوچکترین فضای ممکن زندگی کند؟ این نگرش مینیمالیسم را به بازیای برای برتریجویی تبدیل میکند تا سفری به سمت هدفمندی.
روی آنچه که برای شما درست است تمرکز کنید، نه آنچه که دیگران را تحتتأثیر قرار میدهد. مینیمالیسم باید شخصی باشد، نه نمایشی. مقایسه را کنار بگذارید و سادگی را برای خود سلیقه کنید.
7. نادیده گرفتن شلوغی احساسی
مینیمالیسم تنها در مورد اشیاء فیزیکی نیست — بلکه در مورد سادهسازی دنیای ذهنی و احساسی شما نیز هست. با این حال، بسیاری از افراد فقط به پاکسازی کمدها و انباریها میپردازند و روابط سمی، عادات بد و برنامههای شلوغ خود را نادیده میگیرند.
مینیمالیسم واقعی یعنی رسیدگی به تمام انواع شلوغیها، نه فقط آنچه که قابل مشاهده است. مینیمالیسم احساسی نیازمند مرزها، آگاهی و هدفمندی است. این در مورد ایجاد فضای ذهنی همانطور که در خانه ایجاد میکنید است.
8. جستجو برای کمال به جای پیشرفت
مینیمالیسم در مورد کمال نیست — بلکه در مورد انجام تغییرات کوچک و هدفمند است که با ارزشهای شما همخوانی داشته باشد. جستجو برای یک زندگی “کاملاً مینیمالیستی” میتواند فلجکننده و غیرمولد باشد.
به جای تلاش برای رسیدن به یک ایدهآل، روی بهبود تدریجی تمرکز کنید. پیروزیهای کوچک را جشن بگیرید و اجازه ندهید جستجوی کمال شما را از ایجاد تغییرات معنادار باز دارد. مینیمالیسم یک سفر است، نه یک مقصد.
9. برخورد با مینیمالیسم به عنوان راه حل همه مشکلات
مینیمالیسم نمیتواند به طور جادویی تمام مشکلات شما را حل کند. در حالی که میتواند زندگی شما را ساده کند و وضوح ایجاد کند، جایگزین کارهای عمیقتری مانند ساختن روابط، بهبود سلامت یا یافتن هدف نخواهد بود.
مینیمالیسم باید مکمل رشد شما باشد، نه جایگزین آن. انتظار نداشته باشید که یک خانه تمیز مشکلات احساسی یا چالشهای شغلی را حل کند. از مینیمالیسم به عنوان ابزار استفاده کنید، نه راهحل برای همه چیز.
10. فراموش کردن شادی زندگی
مینیمالیسم گاهی اوقات آنقدر بر کاهش متمرکز میشود که احساس سرخوشی را از ما می گیرد. زندگی در مورد محرومیت نیست — بلکه در مورد یافتن تعادل است.
اتفاقا جایی که نیچه رو در روی شوپنهاور قرار می گیرد دقیقا این نقطه است. بسیاری از فیلسوفان قبل از نیچه زندگی این جهانی و رنج هایش را به کنار می نهادند و بر زندگی آن جهانی تمرکز می کردند.
نیچه ساختارشکن اما بر این باور بود که:
رنج بخش جداییناپذیر از زندگی و برای رشد فردی ضروری است. او میگفت که انسانها باید از درد و رنج نترسند بلکه باید آن را در آغوش بکشند و از آن به عنوان فرصتی برای خودسازی و رسیدن به بالاترین پتانسیلشان استفاده کنند. در این راستا او شعار «آنچه مرا نکشد، مرا قویتر میکند» را مطرح کرد که این روزها تبدیل به معروف ترین جمله نیچه شده است.
بنابراین بهتر است فضا برای سرگرمیها، علاقهها و چیزهایی که شما را خوشحال میکند، باز نگه دارید. مینیمالیسم نباید شما را از رنگها، خلاقیتها یا هیجانها محروم کند. باید زندگی شما را تقویت کند، نه آن را کاهش دهد. از نگه داشتن اشیاء یا عادات که واقعاً شادیآفرین هستند نترسید.
این مطلب را با نظر دیگری از نیچه به پایان می رسانیم که با ویژگی های تقلبی تفکر مینیمالیستی نیز همخوانی دارد.
نیچه معتقد بود که انسان باید قدرت درونی خود برای شکل دادن به سرنوشتش را به کار گیرد. در نظر او، شاد بودن به معنی فرار از مشکلات نیست، بلکه به معنی مواجهه با مشکلات و برتری بر آنهاست. او در فلسفه خود به مفهوم «اراده به قدرت» اشاره کرد که در آن فرد باید تلاش کند تا از شرایط سخت و دشوار، نیروی درونی خود را استخراج کند و به حقیقت و آزادی برسد.
بعلاوه بر این برای نزدیک شدن به اصل تفکر مینیمالیستی و در آغوش کشیدن آن برای کاهش نویز های ذهنی مطلب ۸ هنر ساده برای آرام کردن هرج و مرج ذهنی به روش مینیمالیستی را بخوانید.
سوالات متداول در مورد تفکر مینیمالیستی
1. چگونه می توانم زندگی مینیمالیستی را شروع کنم؟
برای شروع زندگی مینیمالیستی، اولین قدم این است که افکار و اهداف خود را مشخص کنید. به جای تمرکز فقط بر کاهش دارایی ها، سعی کنید اولویتهای واقعی خود را شناسایی کنید. این به شما کمک میکند بدانید که چه چیزهایی واقعاً برای شما ارزشمند است و چه چیزهایی تنها به عنوان حواسپرتی یا اضافات در زندگی شما حضور دارند. میتوانید با حذف وسایلی که دیگر به آنها نیاز ندارید یا برای شما مفید نیستند، شروع کنید. همچنین سادهسازی روتینهای روزانه و تمرکز بر کیفیت روابط و تجربیات میتواند به شما در رسیدن به یک سبک زندگی مینیمالیستی کمک کند.
2. آیا زندگی مینیمالیستی به معنای کنار گذاشتن تمام وسایل است؟
نه، زندگی مینیمالیستی به معنای رها کردن همه چیز نیست. بلکه هدف از مینیمالیسم این است که تنها آنچه را که برای شما ضروری است و به زندگی شما ارزش میدهد، نگه دارید و باقی موارد را کنار بگذارید. این به معنای داشتن حداقل ممکن از دارایی نیست، بلکه بیشتر به این مربوط میشود که از اشیاء و فعالیتهایی که باعث حواسپرتی یا بینظمی میشوند، خلاص شوید و فضای بیشتری برای چیزهایی که برایتان اهمیت دارند، باز کنید.
3. آیا مینیمالیسم تنها به کاهش تعداد وسایل محدود میشود؟
نه، مینیمالیسم تنها به کاهش دارایی ها محدود نمیشود. این یک رویکرد جامع به زندگی است که شامل سادهسازی افکار، احساسات، روابط، و حتی اولویتها و اهداف شما نیز میشود. مینیمالیسم میتواند به شما کمک کند تا ذهن خود را از اضطرابهای اضافی پاک کنید و تمرکز بیشتری بر روی آنچه که واقعاً برای شما مهم است داشته باشید. این سبک زندگی به شما این امکان را میدهد که کیفیت زندگیتان را از جنبههای مختلف بهبود دهید.