گفتم میای با اکبر میای سوار اسب با اصغر میای

فکرشم نمیکردم با سر میای ابر چشمات خون بارونه

خرابه مون مثل زندونه بابا جون بیا ما رو ببر خونه

کجا بودی محبوبم بدون تو آشوبم

حال منو میپرسی تو خوب باشی من خوبم

موهات چی شده بابا جون چشمات چی شده بابا جون

فدای لب شیرینت لبات چی شده بابا جون

تنگ غروب تو هجوم غم مثل رباب سینه میزدم

میشکست بغض دلتنگی حرم میومدن دخترای شام

با دیدن اشک بی صدام دیدن چادر پاره و عصام

اگه تو رو میدیدن بهم نمیخندیدن

عصای کوچیکم رو ازم نمیدزدن

پاهامو ببین بابا جون موهامو ببین بابا جون

چشماتو به سختی دیدم چشمامو ببین بابا جون

کجا بودی محبوبم بدون تو آشوبم

حال منو میپرسی تو خوب باشی من خوبم

موهات چی شده بابا جون چشمات چی شده بابا جون

فدای لب خونینت لبات چی شده بابا جون

دیدی بابا شد موهام سفید از بس که زجر موهامو کشید

آخرش به دادم مادرت رسید

دلتنگتم بیشتر از همه میگن شدم عین فاطمه

مادرت بغلم کرد یه عالمه

میخواهم به پات پر پر شم میخواهم برات مادر شم

شونه کنم موهاتو اگه یه کم بهتر شم

ندارم جون بابا جون بریم خونه مون بابا جون

رو نی به عمو عباسم سلام برسون بابا جون