تفال به حافظ شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳؛ ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش….
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
از بس که دست میگزم و آه میکشم
آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش
دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که میسرود
گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش
کای دل تو شاد باش که آن یار تندخو
بسیار تندروی نشیند ز بخت خویش
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر ز عهد سست و سخنهای سخت خویش
وقت است کز فراق تو وز سوز اندرون
آتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش
ای حافظ ار مراد میسر شدی مدام
جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش
شرح لغت: لخت لخت:پاره پاره
تفسیر عرفانی:
۱- حضرت حافظ در بیتهای پنجم تا هفتم میفرماید:
اگر موجهای حادثه به آسمان برسد، عارف از آن متاثر نمیشود و رخت و بخت و اسباب و اثاثیه خود را با آبتر نمیکند.
*ای یار، اگر میخواهی که دشواری و آسانی روزگار سپری گردد و تو را ناراحت نسازد، از پیمان نا استوار و گفتار تند برحذر باش.
*ای حافظ اگر قرار باشد آرزوی دل همیشه آسان بدست آید، جمشید هم از تخت شاهی جدا نمیماند.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
تعبیر غزل:
با وضعیت فعلی تو امکان موفقیتت بسیار کم است و تو باید به جای غصه خوردن و رنج کشیدن تغییری اساسی در زندگی خود بدهی. به وعدههای پوچ و توخالی این و آن دل مبند و توقع نداشته باش، همه آنچه که آرزوی آن را داری برایت به یکباره میسر شود و جاودانه بماند.